هشت بهشت

از سر کوی تو

دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ب.ظ

از سر کوی تو گیرم که روم جای دگر

کو دلی را که سپارم به دلآرای دگر

عاقبت از سر کوی تو برون باید رفت

گیرم امروز دگر ماندم و فردای دگر

بهر مجنون تو این کوه و بیابان تنگ است

بهر ما کوه دگر باید و صحرای دگر

ما گدائی در دوست به شاهی ندهیم

زان که این جای دگر دارد و، آن جای دگر

گر به بتخانه ی چنین نقش رخت بنگارند

هرکه بیند، نکند میل تماشای دگر

راه پنهانی میخانه نداند همه کس

جز من و عارف و شیخ و دو سه رسوای دگر

  • عبدالله علوی

نظرات  (۱)

بسیار شعر زیبا و دلنشینی بود 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی